من یادمه یکی از ترسناک ترین و هیجان انگیز ترین تفریحات بچه های دهه شصت و اوایل هفتاد... همین چیز کلک بازیا بودش... یعنی حسی که بعد از انجام این کار و , گذاشتن کبریت روشن توی دهن , داشت و هیچی نداشت.

ولی کاش همون حس ها بودن و... هنوزم داشتن , پلی استیشن یک رویا باقی می موند و... خاطرات بچه های دیروز , هیچ وقت , کپی پیست و share , نمیشد ...

کاش ...

تو نمیتونی دلتنگ گل کوچیک و باز کردن شانسی توی تابستون باشی ...

اخه تو گودزیلایی , تو دهه شصتی نیستی...

بعضی وقتا گوشی و بزار کنارو , اروم یکم اطرافیانتو دو دستی بچسب و کنار اونا باش بزار حضورت دوتا تیک بخوره , هنوزم دیدن عکسای البوم های قدیمی پر از خاطره و شادیه.... ازین دوربینا که میرفتیم براشون از عکاسی فیلم 45 تایی می گرفتیم ... محدود بود ,... ولی ابدی...

مشکل از جایی شروع شد که همه چیز نامحدود شد ...

به این نامحدودا , محدود نشو ... ابعاد زندگی بزرگتر از قالب گوشیته , ... شاد... باشیم.... شاید... فردا.... نباشیم....

موفق باشید-بیگول